و خدایی که در این نزدیکی است

سلام به همه دانش آموزان عزیزم!

امیدوارم که حالتون خوب و خوش و عالی باشه.

در این مطلب قراره باهاتون یه حرف دلی بزنم.

یه شعری داره پروین اعتصامی که بی نظیره این شعر!

موقع خوندنش گریم می گیره!

مفهوم توکل و ایمان به خداوند در این شعر کاملا مشخصه! مفهوم توکل در شعر پروین کاملا پیداست!

با هم این شعر رو بخونیم:

پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

روزگاری داشت ناهموار و سخت

هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم تیمار بود

این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

این، غذایش آه بودی، آن سرشک

این، عسل میخواست، آن یک شوربا

این، لحافش پاره بود، آن یک قبا

روزها میرفت بر بازار و کوی

نان طلب میکرد و میبرد آبروی

دست بر هر خودپرستی میگشود

تا پشیزی بر پشیزی میفزود

هر امیری را، روان میشد ز پی

تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

شب، بسوی خانه میمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون

روز، سائل بود و شب بیمار دار

روز از مردم، شب از خود شرمسار

صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم

از دری میرفت حیران بر دری

رهنورد، اما نه پائی، نه سری

ناشمرده، برزن و کوئی نماند

دیگرش پای تکاپوئی نماند

درهمی در دست و در دامن نداشت

ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

رفت سوی آسیا هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام

زد گره در دامن آن گندم، فقیر

شد روان و گفت کای حی قدیر

گر تو پیش آری بفضل خویش دست

برگشائی هر گره کایام بست

چون کنم، یارب، در این فصل شتا

من علیل و کودکانم ناشتا

میخرید این گندم ار یک جای کس

هم عسل زان میخریدم، هم عدس

آن عدس، در شوربا میریختم

وان عسل، با آب می‌آمیختم

درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است

بس گره بگشوده‌ای، از هر قبیل

این گره را نیز بگشا، ای جلیل

این دعا میکرد و می‌پیمود راه

ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

دید گفتارش فساد انگیخته

وان گره بگشوده، گندم ریخته

بانگ بر زد، کای خدای دادگر

چون تو دانائی، نمیداند مگر

سالها نرد خدائی باختی

این گره را زان گره نشناختی

این چه کار است، ای خدای شهر و ده

فرقها بود این گره را زان گره

چون نمی‌بیند، چو تو بیننده‌ای

کاین گره را برگشاید، بنده‌ای

تا که بر دست تو دادم کار را

ناشتا بگذاشتی بیمار را

هر چه در غربال دیدی، بیختی

هم عسل، هم شوربا را ریختی

من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز

ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

گر توانی این گره را برگشای

آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت، دیگر چه بود

من خداوندی ندیدم زین نمط

یک گره بگشودی و آنهم غلط

الغرض، برگشت مسکین دردناک

تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر

سجده کرد و گفت کای رب ودود

من چه دانستم ترا حکمت چه بود

هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

هر که را فقری دهی، آن دولتی است

تو بسی زاندیشه برتر بوده‌ای

هر چه فرمان است، خود فرموده‌ای

زان بتاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را

تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

تا که با لطف تو، پیوندم زنند

گر کسی را از تو دردی شد نصیب

هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

هر که مسکین و پریشان تو بود

خود نمیدانست و مهمان تو بود

رزق زان معنی ندادندم خسان

تا ترا دانم پناه بیکسان

ناتوانی زان دهی بر تندرست

تا بداند کآنچه دارد زان تست

زان به درها بردی این درویش را

تا که بشناسد خدای خویش را

اندرین پستی، قضایم زان فکند

تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

من به مردم داشتم روی نیاز

گرچه روز و شب در حق بود باز

من بسی دیدم خداوندان مال

تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

گندمم را ریختی، تا زر دهی

رشته‌ام بردی، تا که گوهر دهی

در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش

ورنه دیگ حق نمی‌افتد ز جوش

مطالعه از سایت گنجور

در ویدئویی که در ابتدای مطلب براتون قرار دادم، این شعر رو خوندم و بررسی کردم!

واقعا این شعر یکی از بهترین اشعاریه که در کل عمرم خوندم و از خداوند بزرگ برای پروین اعتصامی آرزوی آرامش و خوشبختی در اون دنیا دارم.

واقعا ما انسان ها در زمان های سختی و فشار، الطاف خداوند رو فراموش می کنیم و شروع می کنیم به کفر گفتن و شکایت کردن از اوضاع و شرابط!

در حالی که واقعا نمی دونیم خداوند برای ما چی در نظر گرفته!

خداوند در قرآن می فرماید:

عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ

(آیه ۲۱۶ سوره بقره)

خداوند خودش میگه، چه بسیار چیز هایی هستن که شما دوسشون ندارین، اما براتون مناسبه!

و چه بسیار چیز هایی که دوسشون دارین ولی براتون مضره!

متاسفانه ما مردم خیلی عجولیم!

اما خدا از بالا داره همه چیو می بینه!

و اون برای ما مشخص می کنه که باید در چه مسیری حرکت کنیم تا به خواسته هامون برسیم!

و وظیفه ما اینه که لذت ببریم! و نگران هیچی نباشیم!

اینجوری نه تنها از زندگیمون به زیبایی لذت می بریم، بلکه به تمام خواسته هامونم می رسیم!

از خداوند متعال می خوام که همه ما رو در مسیر رضایت و توکل قرار بده !

واقعا خیلی مهمه که در شرایط سخت زندگی بتونیم خودمونو کنترل کنیم و از مسیر رضایت و آرامش جدا نشیم!

امیدوارم دیدگاه توحیدی ما بیش از پیش تقویت بشه!

این برای آرامش خاطر ما بسیار خوب و کارامده!

توصیه می کنم حتما ویدئویی که در ابتدای این مطلب براتون قرار داده شده رو ببینین!

با تماشای ویدئو احساساتی که از این شعر گرفتم بهتر بهتون منتقل میشه!

این هم از مفهوم توکل در شعر پروین !

در پناه الله یکتا شاد و پیروز و موفق و سربلند و سعادتمند باشین!

خدانگهدار همگی شما عزیزانم!

۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • فاطمه احمدی
    24 آوریل 2021 23:53

    عالی بود استادددد خیلی قشنگ بود 🥺🥺من همیشه میگم،راضیم به رضای تو من تلاشم و میکنم،هر چیزی که به صلاح و مصلحتم برام رقم بزن

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید